مهندس مهرداد ساعی مدرس علوم تیزهوشان و مشاور تحصیلی(09357506141)

۶۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «علوم تیزهوشان» ثبت شده است

پاسخ معما


مرحله به مرحله :
۱۰۰ - ۷۰ = ۳۰ نفر دست راستشون سر جاشه
۷۵ - ۳۰ = ۴۵ اینا هم دست راستشون رفته هم چپ
۸۰ - ( ۱۰۰ - ۴۵ ) = ۲۵ هم دست راست هم چپ هم پای راست
۸۵ - ( ۱۰۰ - ۲۵ ) = ۱۰ اینا ام همه چیشون رفته

جواب ۱۰


 یا

 

از دو جمله اول:
45 نفر هر دو دستشان را از دست دادند(نتیجه 1)
از نتیجه 1 و جمله ی سوم:
25 نفر هر دو دست و پای چپشان را از دست دادند(نتیجه 2)
از نتیجه 2 و جمله 4:
10 نفر هر 4 عضو را از دست دادند


یا

 

مجموع عضو های از بین رفته ۳۱۰ عضو که در بهترین حالت ۹۰ نفر سه عضوی و ۱۰ نفر ۴ عضوی می شود

 

اگر x تعداد ۴ عضوی و y تعداد ۳ عضوی در نظر بگیریم :

 

۴x + 3y=310

 

x+y=100

 

با حل دستگاه داریم :

 

y=90

x=10

حال کردین

۲۵ مرداد ۹۴ ، ۲۰:۱۵ ۰ نظر
مهرداد ساعی

فیلم های آموزشی علوم ششم ابتدایی

    زنگ علوم


    منبع اصلی انرژی (خورشید)
 

    منابع انرژی  


    اشکال مختلف انرژی

 



۲۳ مرداد ۹۴ ، ۰۲:۱۶ ۰ نظر
مهرداد ساعی

پیش نویس فارسی کلاس نهم




کتاب فارسی پایه نهم

                                دانلود کتاب فارسی
۱۹ مرداد ۹۴ ، ۰۲:۳۰ ۰ نظر
مهرداد ساعی

کتاب ریاضی پایه نهم




کتاب ریاضی پایه نهم

                                دانلود کتاب ریاضی
۱۹ مرداد ۹۴ ، ۰۲:۲۶ ۰ نظر
مهرداد ساعی

چشم رنگی


وقتی یک شئ رنگی را می‌بینیم، سه عامل مهم در این پدیده نقش دارند: منبع نور، جسم و چشم ما. نور از منبع نور به جسم و پس از بازتاب از جسم به چشم ما می‌رسد. پس برای درک کامل عوامل مؤثر در تفاوت رنگ اجسام، باید این سه عامل را در کنار هم بررسی کنیم. در این مقاله، چشم را که شاید پیچیده ترین این سه عامل باشد، بررسی می‌کنیم و اثر منبع نوری و جسم را مطالعه خواهیم کرد.

چرا ما بینایی رنگی داریم؟

حیوانات برای کسب اطلاعات از محیط اطراف خود، از نور و صدا استفاده می‌کنند. آن ها از این راه با هم ارتباط برقرار می‌کنند، به هم هشدار می‌دهند و یا به کمک آن، غذای خود را پیدا می‌کنند. پس اگر این حواس، در یک گونه، قوی تر باشند، شانس بقای آن حیوان نیز بیش تر خواهد شد.

 بسیاری از حیوانات ( مثلاً سگ ها و گربه ها ) بینایی رنگی ندارند. شاید به این دلیل است که جانوران در طی تکامل، ویژگی هایی را حفظ می‌کنند که منافع آن در یک مدت زمان کوتاه حاصل شود. یعنی سگ ها و گربه‌ها بینایی رنگی را مفید نمی دانستند، ولی انسان‌ها آن را مفید می دانستند.

ما هرگز نمی توانیم در این باره با قطعیت اظهار نظر کنیم. اما می‌توان یک توجیه نسبتاً منطقی برای آن ارائه کرد. گربه سان ها ( گربه ، شیر ، پلنگ ، ببر و غیره ) شکارچی هستند. طعمه ی آن ها در دشت‌ها و مراتع زندگی ‌کنند. پس بهتر است، چشم آن ها حرکت اشیاء را تشخیص دهد تا تنوع رنگی آن ها را. گاوها و گوسفندها هم به بینایی رنگی نیازی ندارند. آن ها برای پیدا کردن غذای خود از یک دستور بسیار ساده استفاده می‌کنند: "اگر چیزی حرکت نمی کند، می‌توانی آن را بخوری".

 

اما پرندگان ، نخستین‌ها ) میمون، گوریل ، انسان و ... ) و برخی از حشرات مانند زنبورها، بینایی رنگی دارند، زیرا رژیم غذایی آن ها پیچیده تر است. آنان باید بدانند که یک میوه چه وقت می‌رسد و یا کدام غذا سمی است. رنگ به آن ها کمک می‌کند تا در این باره تصمیم گیری کنند.

 

شکی نیست که اجداد ما هم بینایی رنگی نداشتند. بنابراین می‌توان نتیجه گیری کرد که انجام بسیاری از فعالیت های پیچیده ای که وظیفه ی چشم است مثلاً ( شناختن یک دوست )، بدون داشتن بینایی رنگی هم امکان پذیر است. در واقع تشخیص رنگ، مهارتی است که ضروری نیست، اما زندگی را برای ما خوشایند می‌کند.

 

چشم

چشم انسان با وجود کوچکی، اندام بسیار پیچیده ای است. چشم، تقریباً یک اینچ(  2.54 سانتی متر ) پهنا، یک اینچ عمق و 0.9 اینچ ارتفاع دارد. قصد داریم قسمت های مختلف چشم انسان را بررسی کنیم و تأثیر هر یک از آن ها را در بینایی بیان کنیم. معمولاً چشم را به دوربین عکاسی تشبیه می‌کنند. عدسی چشم را با لنز دوربین و شبکیه را با فیلم آن مقایسه می‌کنند. بر روی شبکیه، میلیون‌ها گیرنده وجود دارند که نسبت به نور حساس هستند. عنبیه هم مانند دیافراگم دوربین است و نور ورودی به چشم را کنترل می‌کند. اما در چشم انسان دو نقطه وجود دارد که در دوربین عکاسی وجود ندارد: نقطه ی کور و لکه ی زرد.

 

نقطه ی کور

نقطه ی کور بخشی از چشم است که هیچ گیرنده ای در آن وجود ندارد. تمام پایانه های عصبی که از گیرنده های چشم خارج می شوند، از گیرنده های چشم به هم متصل شده و در این نقطه از چشم خارج می‌شوند و در نهایت از طریق اعصاب بینایی به مغز می‌رسند، بیش تر افراد از وجود این نقطه در چشم خود آگاه نیستند

 

یک آزمایش ساده

اگر می‌خواهید در عمل، وجود این نقطه را حس کنید، چشم راست خود را با دست بپوشانید و به دایره ی قرمز خیره شوید. سپس به تدریج صورت خود را به سمت مانیتور ببرید. مربع قرمز ناپدید خواهد شد. ( می توانید چشم چپ را ببندید و به مربع خیره شوید. در این صورت دایره ناپدید می‌شود (

یک روش ساده ی دیگر برای اطمینان از وجود این نقطه آن است که شست های خود را در کنار هم و در مقابل خود قرار دهید. شست چپ خود را به آرامی به سمت چپ ببرید و سعی کنید بینایی خود را روی شست راست متمرکز کنید. وقتی فاصله ی شست‌ها تقریباً به اندازه ی یک دست برسد، شست چپ شما ناپدید می‌شود. پس چشم آن قدر هم که به نظر می‌رسد، بی نقص نیست.

 

لکه ی زرد

لکه ی زرد، قلب بینایی رنگی ماست. درست است که ما در هنگام دیدن، این لکه را احساس نمی کنیم؛ اما در واقع بینایی دقیق ما توسط همین ناحیه ی کوچک تأمین می‌شود. وقتی کتاب می‌خوانید، یا وقتی با دقت به چیزی نگاه می‌کنید، لکه ی زرد به شما قدرت تفکیک مناسب می‌دهد؛ به همین علت افرادی که دارای لکه ی زرد آسیب دیده باشند، از نظر قانونی نابینا محسوب می‌شوند و اجازه ی انجام برخی کارها به آن ها داده نمی شود. حال مطالبی را درباره ی گیرنده های نوری چشم بیان می کنیم و دوباره به طور مفصل راجع به لکه ی زرد بحث خواهیم کرد.

 

گیرنده های نوری - مخروط‌ها و میله ها

گیرنده های نوری شبکیه به دو دسته تقسیم می‌شوند، مخروط‌ها و میله ها. این نام گذاری بر اساس شکل تقریبی مقطع عرضی این گیرنده‌ها زیر میکروسکوپ انجام شده است. میله‌ها مسئول بینایی ما در شب هستند و مخروط‌ ها بینایی رنگی ما را در روز تأمین می‌کنند. بیش از صد میلیون گیرنده در شبکیه وجود دارد.

مخروط‌ها و میله ها، تصویر با میکروسکوپ الکترونی تهیه شده است.

 

قسمت های مختلف سلول های مخروطی و میله ای

 

 این گیرنده‌ها از بعضی جهات شبیه به موهایی هستند که به عنوان گیرنده ی صوتی در گوش کار می‌کنند، اما یک تفاوت عمده بین آن ها وجود دارد:

مخروط‌ها و میله‌ها در چشم توزیع شده اند و این امر به مغز کمک می‌کند تا بتواند موقعیت اشیاء نسبت به هم را به سادگی درک کند. در صورتی که برای تشخیص موقعیت منبع صوت با استفاده از گوش، به پردازش پیچیده تری نیاز داریم.

 چشم، سیگنال های گیرنده های نوری را به مغز می‌فرستد. مغز با استفاده از این سیگنال ها، نقشه ای از تصویر تشکیل شده بر روی شبکیه پدید می آورد. این اتفاق، بسیار شبیه چیزی است که در دوربین های دیجیتالی رخ می دهد، اما یک تفاوت اساسی بین چشم و این دوربین‌ها وجود دارد که بسیار جالب است.

در دوربین، فاصله ی تمام نقاط از یکدیگر یکسان است. یعنی گیرنده های نور به طور یکنواخت توزیع شده اند. اما در چشم تقریباً تمام مخروط‌ها در لکه ی زرد قرار دارند. می‌توان گفت که در لکه ی زرد تقریباً هیچ میله ای وجود ندارد. به همین دلیل هر چه از لکه ی زرد دور شویم، دقت بینایی ما کاهش پیدا می‌کند. در شکل تراکم مخروط‌ها و میله‌ها بر حسب فاصله از لکه ی زرد نشان داده شده است. تقریباً 6 میلیون مخروط در شبکیه قرار دارد. مخروط‌ها در محیط هایی که روشنایی زیاد نیست ( تاریک و یا کم نور )، کارآیی چندانی ندارند. در این شرایط میله‌ها به کار می‌افتند. در چشم حدود 125 میلیون میله وجود دارد.

تراکم مخروط‌ ها و میله ‌ها بر حسب فاصله از لکه ی زرد

در واقع حداکثر دقت بینایی ما در یک ناحیه ی بسیار کوچک متمرکز شده است. پس چه طور این موضوع را حس نمی کنیم؟ چشم دائماً حرکت می‌کند. این حرکت باعث می‌شود که تصویر نقاط مختلفی روی لکه ی زرد بیافتد و به این ترتیب جزئیات تمام ناحیه ای که در معرض دید ما قرار دارد، مشاهده می‌شود. مغز با استفاده از سیگنال هایی که قبلاً دریافت کرده، جزئیات مربوط به نقاطی را که هم اکنون تصویر آن ها روی لکه نیست، بازسازی می‌کند تا ما بتوانیم تصویر واضحی ببینیم.

 در داخل گیرنده های نوری چشم، یک ماده شیمیایی وجود دارد که نسبت به تغییرات نور حساس است. این ماده را "رنگ دانه ی بصری" می‌نامند. هر کدام از این رنگ دانه‌ها نسبت به طول موج خاصی حساس هستند. گیرنده های نوری چشم نسبت به طول موج های 400 تا 700 نانومتر ( تقریباً ) واکنش نشان می‌دهند. میله‌ها و هر کدام از سه نوع مخروطی که در چشم ما قرار دارند، رنگ دانه ی خاص خود را دارند و در نتیجه هر کدام نسبت به طول موج خاصی عکس العمل نشان می‌دهند. این عکس العمل متفاوت، اساس بینایی رنگی ماست. چون نحوه ی کار میله‌ها ساده تر است، ابتدا آن را شرح می‌دهیم.

میله ها

رنگ دانه ای که در میله‌ها وجود دارد نسبت به طول موج های کوتاه حساس تر است؛ یعنی نسبت به نورهای آبی، واکنش شدیدتری نشان می‌دهد، به نمودار شکل نگاه کنید.

 در نمودار، حساسیت نسبی میله‌ها و میانگین حساسیت سه نوع مخروط نشان داده شده است. از این نمودار چند نکته ی مهم مشخص می‌شود:

نمودار حساسیت نسبی میله‌ها و مخروط ها

میله‌ها نسبت به مخروط ‌ها حساسیت بیش تری در مقابل روشنایی دارند. نمودار نشان می‌دهد که عکس العمل آن ها نسبت به نور، حدوداً هزار بار بیش تر از مخروط هاست. یعنی آن ها می‌توانند نوری را حس کنند که باید حداقل هزار بار قوی تر شود تا مخروط ها هم آن را حس کنند.

در قله ی منحنی، حساسیت میله‌ها در وسط طیف مرئی قرار ندارد و به سمت چپ متمایل است. به عبارت دیگر بینایی ما در نور کم نسبت به نور آبی حساس تر است تا نسبت به نور قرمز. این نکته در طراحی کابین خلبان ها نقش مهمی دارد.

 

کابین خلبان

برای توضیح این موضوع، لازم است تا بیش تر با نحوه ی کار گیرنده های نوری آشنا شوید. وقتی فتون ( یک بسته ی نوری ) به یک گیرنده می‌رسد، رنگ دانه ی بصری آن دچار نوعی تغییر شیمیایی می‌شود که پس از یک زمان کوتاه مجدداً به وضعیت اولیه ی خود بر می‌گردد؛ اما دراین فاصله، گیرنده حساسیت خود را موقتاً از دست می‌دهد. چشم ما این زمان را با توجه به روشنایی محیط تنظیم می‌کند. اگر مدت زیادی در آفتاب باشید و سپس به درون ساختمان بروید ( یا برعکس )، چند ثانیه طول می‌کشد تا چشم شما با روشنایی این محیط جدید وفق پیدا کند. در چنین شرایطی، میله‌ها نسبت به مخروط ‌ها زمان بیش تری لازم دارند تا با این شرایط سازگار شوند.

کابین هدایت بویینگ 727 در شب

حال فرض کنید که خلبان در شب مشغول هدایت هواپیماست. در این شرایط، چشمان او با محیط تاریک وفق پیدا کرده اند، تا بتواند بهتر ببیند. درعین حال لازم است که او عقربه‌ها و تجهیزات درون هواپیما را هم به خوبی ببیند. برای حل این مشکل تمامی چراغ های درون کابین خلبان قرمز ساخته می‌شوند. چرا؟ چون حساسیت میله‌ها نسبت به نور قرمز بسیار کم است، در نتیجه اختلالی در سازگاری چشم های خلبان با تاریکی بیرون ایجاد نمی شود. ولی مخروط ها چراغ های قرمز را به راحتی می‌بینند و در نتیجه خلبان می‌تواند به راحتی هر دو را مشاهده کند. در شب، تشخیص جزئیات با استفاده از میله‌ها بسیار دشوار است، چون تعداد میله ‌ها در لکه ی زرد - که مرکز بینایی ماست - بسیار کم است. اگر در شب مستقیماً به یک ستاره ی کم نور نگاه کنید آن را نخواهید دید، ولی اگر چشم خود را کمی منحرف کنید ستاره مجدداً ظاهر خواهد شد.

 اما چرا لازم است که ما دو سیستم بینایی مستقل از هم داشته باشیم؟ زیرا هر دوی آن ها در کار خود تخصص بسیار بالایی دارند؛ مخروط ‌ها برای دید در روز که تفکیک رنگ و وضوح بالا مورد نیاز است و میله‌ها برای دید شبانه که تشخیص نور مهم تر از رنگ و وضوح آن است. واضح است که حیواناتی که یکی از این دو سیستم را ندارند، توانایی رقابت کم تری دارند. پستان داران که دارای هردو سیستم هستند، می‌توانند هم در شب و هم در روز فعالیت کنند.

 مخروط ها

در اکثرافراد، سه مخروط در چشم وجود دارد که به طول موج های بلند، متوسط و کوتاه نور مرئی حساس هستند. این مخروط ها را به ترتیب قرمز، سبز و آبی می‌نامیم. مخروط‌ ها در لکه ی زرد به طور فشرده در کنار هم قرار گرفته اند. تقریباً 64% کل مخروط های چشم، مخروط های قرمز، 32% آن ها سبز و فقط 2% آن ها آبی هستند؛ اما مخروط های آبی بیش ترین حساسیت را دارند. در بیش تر نقاط چشم، مخروط  های قرمز، سبز و آبی به طور خوشه ای در کنار هم قرار گرفته اند، اما در لکه ی زرد تعداد مخروط های آبی به طرز چشم گیری کاهش می‌یابد. هنوز هیچ کس علت این  امر را نمی داند.

نمودار حساسیت سه مخروط به طول موج

چرا فقط سه مخروط؟

ما سه نوع مخروط داریم. سگ ها دو نوع مخروط دارند و تعداد کمی از جانوران بیش تر از چهار نوع مخروط دارند. نوعی میگو وجود دارد که دارای 10 نوع حس گر رنگی مختلف است. اگر چشم را با گوش مقایسه کنیم به نکته ی جالب توجهی پی می‌بریم. چشم و گوش، بسیار شبیه یکدیگر هستند و وظیفه ی هر دو این است که یک محرک بیرونی را دریافت کنند و نتیجه را به صورت یک سیگنال به مغز ارسال کنند. ورودی هر دوی آن ها امواج است. چشم، نور ( امواج الکترومغناطیسی ) را و گوش، صوت ( امواج فشاری ) رادریافت می‌کند. در گوش، هزاران مو با طول های مختلف وجود دارد که نسبت به طول موج های مختلف یک موج فشاری ( صدا ) عکس العمل نشان می‌دهند، ولی در چشم، فقط 3 مخروط وجود دارد و همین 3 نوع مخروط، نسبت به تمام طول موج ها عکس العمل نشان می‌دهند. چرا تعداد مخروط ‌ها نیز مانند گیرنده های صدا زیاد نیست؟ اگر تنوع مخروط های چشم ما بیش تر بود مطمئناً جزئیات رنگی بیش تری را درک می‌کردیم، اما این کار به آن سادگی که ما فکر می‌کنیم نیست؛ زیرا:

تعداد محدودی رنگ دانه های بصری وجود دارد. بنابراین نمی توانیم به هر تعداد که مایل باشیم، تنوع حس گرهای رنگی خود را افزایش دهیم. به طور مثال میگوی گفته شده برای جداسازی رنگ های مختلف، از مایعات رنگی متفاوت استفاده می‌کند و نه از رنگ دانه ها.

وقتی گیرنده ای یک فوتون را دریافت می‌کند، گیرنده های دیگر نمی توانند آن را احساس کنند. پس اگر مخروط‌ ها تنوع بیش تری داشتند، حساسیت کلی چشم ما نسبت به نور کم تر می‌شد. این مشکل در گوش وجود ندارد، چون یک موج فشاری می‌تواند به طور هم زمان توسط چند گیرنده ی صوتی مختلف احساس شود.

چشم، هر تصویر را به تعداد زیادی نقطه تفکیک می‌کند. اگر قرار باشد تعداد حس گرهای رنگی موجود در هر یک از این نقطه‌ها افزایش یابد، مساحت این نقطه بیش تر خواهد شد. چون فضای شبکیه ی چشم محدود است، تعداد این نقاط کاهش می‌یابد. واضح است که اکنون تصاویر با تعداد نقاط کم تری در چشم تشکیل می‌شود که این امر موجب کاهش وضوح تصویر خواهد شد. شاید فکر کنید این مشکل با کوچک کردن اندازه ی مخروط ‌ها حل می‌شود، اما در این صورت هنوز مشکل قبلی باقی است.

حتی اکنون که سه نوع گیرنده ی نوری در چشم ما وجود دارد؛ حجم زیادی از فعالیت های عصبی، برای تجزیه و تحلیل اطلاعات آن لازم است. حال فرض کنید که با زیاد شدن مخروط‌ها، به چه میزان فعالیت عصبی نیاز داشتیم. به عنوان مثال میگو برای حل این مشکل، تعداد گیرنده های رنگی خود را کاهش داده است. گیرنده های چشم او فقط در یک نوار باریک افقی قرار گرفته اند.

نحوه ی توزیع سه مخروط در چشم. به ناحیه ی فاقد مخروط آبی توجه کنید

آبی، رنگ همیشه استثنایی

رنگ آبی ویژگی های منحصر به فرد فراوانی دارد. اول این که، چشم تمایل دارد برای کانونی کردن نور ورودی، از پاسخ مخروط های قرمز و سبز استفاده کند. این کار یک مسئله ایجاد می‌کند و آن این است که چون رنگ های مختلف در مکان های متفاوتی از چشم، کانونی می‌شوند، وقتی چشم خود را روی یک جسم غیر آبی رنگ متمرکز کنید، اجسام آبی رنگی که می‌بینید، مبهم خواهد بود. دوم این که قرنیه ی چشم، نور آبی را حدوداً دو برابر بیش تر از نورهای دیگر جذب می‌کند. به علاوه شبکیه هم تا حدودی همین اثر را دارد ( توجه کنید که سلول های عصبی چشم، جلوی گیرنده های نوری هستند و بخشی از نور را پیش از رسیدن به آن ها جذب می‌کنند). با افزایش سن، وضعیت چشمان شما از این نظر بدتر هم می‌شوند و نور آبی بیش تری را پیش از رسیدن به مخروط‌ها جذب می‌کنند. بنابراین توانایی انسان ها در تشخیص رنگ های آبی فقط 2% کل مخروط‌ها را تشکیل می‌دهد، اما حساسیت ما به نور آبی کم تر از نورهای دیگر نیست. به نظر می‌رسد که سیگنال خروجی مخروط های آبی در هنگام پردازش در مغز به نوعی تقویت می‌شود. در جدول زیر مخروط‌ها و میله‌ها با هم مقایسه شده اند:

مخروط ها

میله ها

مورد استفاده در دید روزانه

مورد استفاده در دید شبانه

حساسیت کم نسبت به نور

حساسیت بسیار زیاد به نور

عدم وجود آن ها باعث می‌شود فرد از نظر قانونی نابینا تلقی شود.

عدم وجود آن ها باعث شب کوری می‌شود.

وضوح و درک فضایی بالا

وضوح کم

تمرکز در لکه ی زرد

در لکه ی زرد وجود ندارند.

پاسخ سریع به نور باعث می شود تا  زمان تحریک کاهش یابد و تغییرات سریع تری از محرک حس شود.

پاسخ کند به نور باعث می شود تا زمان تحریک افزایش یابد.

رنگ دانه های موجود در آن ها کم تر از میله هاست، پس برای تشخیص تصاویر به نور بیش تری نیاز دارند.

رنگ دانه های بیش تری نسبت به مخروط ‌ها دارند، بنابراین می‌توانند نور کم تر را هم حس کنند.


تعداد آن ها در چشم حدوداً 20 برابر مخروط هاست.

سه نوع رنگ دانه ی مختلف برای سه مخروط وجود دارد.

فقط یک نوع رنگ دانه دارند.

عامل ایجاد دید رنگی

عامل بینایی سیاه و سفید


عضویت در کانال رسمی پله آخر

لطفاً بر روی عکس زیر کلیک کنید

 

 

  لطفا جهت تهیه کتاب با شماره زیر تماس حاصل فرمایید 


  ارسال کتاب به کلیه نقاط ایران عزیز


66199781 - 021


 

۰۶ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۲۵ ۰ نظر
مهرداد ساعی

بشقاب پرنده‌ها

 



آیا بشقاب پرنده حقیقت دارد؟ آیا موجودات هوشمند سیارات دیگر سعی دارند با ساکنان کره زمین تماس برقرار کنند؟

ماه ژوئیه سالگرد واقعه "رزول" است. در سال ۱۹۴۷ ساکنان مزرعه‌ای در شمال رزول در ایالت نیومکزیکوی آمریکا سقوط اشیای عجیبی در مزرعه‌شان را به پلیس گزارش دادند. تحقیقات رسمی نیروی هوایی آمریکا در مورد ماهیت این اشیا آن را قطعات یک بالن تجسسی تشخیص داد. اما بحث در مورد اینکه آیا قطعات پیدا شده در رزول متعلق به یک بشقاب پرنده بوده یا نه، همچنان ادامه دارد.

آیا تصور اینکه در گوشه‌ای دیگر از جهان، موجودات هوشمند دیگری زندگی می‌کنند، خیلی دور از ذهن است؟ موجوداتی که از سیارات خود به کره خاکی ما سفر می‌کنند تا با ما تماس بگیرند. چنین احتمالی چندان بعید به نظر نمی‌رسد اما آنچه که در میان دانشمندان و مردم عادی اختلاف ایجاد کرده است ادعاهای مردم در مورد دیدن موجودات ماورای زمین و بشقاب پرنده‌های حامل آنهاست.

دانشمندان ناسا، در تحقیقات خود همواره کلیه گزارش‌های مربوط به مشاهده اشیا پرنده ناشناس را یا بی‌اساس خوانده‏اند یا دلایل علمی برای بشقاب پرنده نبودن این اشیا ارائه کرده‌اند. بسیاری از اخترشناسان نیز می‌گویند که اشیا پرنده ناشناسی که مردم ادعا می‌کنند دیده‌اند در واقع اجرام آسمانی‌اند. این پدیده‌ها را مى توان، بسته به محل و منشاء آنها، به چهار دسته تقسیم کرد:

  1. منشاء خارج از جو و درون منظومه شمسى
  2. منشاءجوى
  3. منشاء درون پوسته زمین
  4. منشاء خطای انسانی

در هر یک از این دسته‌ها یک یا چند پدیده مرتبط با یوفو (اشیاى نورانى ناشناخته) دیده شده اســت که توضیح مختصرى در مورد هر یک ذکر مى‌شود.

 

1-  پدیده‌هاى با منشاء خارج از جو و درون منظومه شمسى

  • سیاره زهره : وضعیت سیاره نورانى زهره و نزدیکى موقعیتش به افق به گونه‌اى است که اگر با شرایط جوى خاصى، مانند ابر آلودگى، همراه شود شبیه به یک شى نورانى خمیده کشیده مى‌شود.
  • قطعات ماهواره‌ها: که به هنگام ورود به جو در ارتفاع‌هاى گوناگون مى‌سوزند و گاهى هم به سطح زمین مى‌رسند.
  • شخانه‌ها یا آسمان سنگ‌ها : نادر دیده مى‌شوند. اما چون به صورت سوزان به سطح زمین مى‌رسند افراد عادى ممکن است آن را آنونا بدانند.
  • بادها و فعالیت‌هاى خورشیدى : روى بار الکتریکى و رسانش الکتریکى جو تأثیر مى‌گذارند. این تأثیرگذارى اگر با شرایط مناسب جوى همراه باشد مى‌تواند پدیده‌هاى نورانى ایجاد کند. این نوع پدیده‌ها کمتر مطالعه شده است.


 2-  پدیده‌هاى با منشاء درون جو

  • آذرخش گلوله‌اى:  شاید بتوان آن را صاعقه گلوله‌اى نیز نامید، در اثر تخلیه الکتریکى ابرها مى‌تواند به وجود بیاید گر چه مطالعه قطعى آنها در انتظار انجام است.

 

3- پدیده‌هاى با منشاء درون پوسته زمین

  • نور زلزله: فیزیکدانان و زمین شناسان در دو سال اخیر منشاء پدیده‌اى را که معمولاً نور زلزله نامیده مى‌شد کشف کرده‌اند. به هنگام فعال شدن پوسته زمین، که معمولاً زلزله نتیجه مشهود آن براى ساکنان روى زمین است، ناهنجارى‌هایى در میدان مغناطیسى اطراف گسل‌ها به وجود مى‌آید. همزمان با این ناهنجارى‌هاى مغناطیسى، یون‌ها در محیط اطراف به وجود مى‌آیند. به دام افتادن این یون‌ها در میدان مغناطیسى محل، گسل حرکت منظمى از سمت میدان مغناطیسى قوى به ضعیف همراه با تابش در طول موج‌هاى مختلف ایجاد مى‌کند. این حرکت بسیارى از مواقع نوسانى است، مانند صفحه‌اى نورانى که حرکتى نوسانى انجام مى‌دهد. مشابه این پدیده در آزمایشگاه، آینه پلاسما نامیده مى‌شود. حرکت این یون‌ها، ممکن است در راستاى گسل یا محور عمود بر آن باشد.

 

4-  منشاء انسانی

امروزه بنا به گزارش‌ها و فاش شدن بسیاری از اسناد رسمی می‌فهمیم که این بشقاب پرنده‌ها ساخت خود انسان های زمینی است! البته اگر از تمامی داستان های تخیلی صرفنظر کنیم. پس دیگر نباید از دیدن بشقاب پرنده‌ها تعجب کرد زیرا وجود دارند و تعدادشان هم کم نیست ولی ساخت خود انسان های زمینی هستند. اکثر آنها برای مقاصد نظامی و جاسوسی طراحی می‌شوند که البته کاربردهای فراوان دیگری دارند. اگر روزی بشقاب پرنده ای را دیدید که جلوی شما آمد و پرسید: «آیا می‌توانید انگلیسی صحبت کنید؟» تعجب نکنید. نه به خاطر به یاد نداشتن زبان انگلیسی بلکه به خاطر این که ممکن است شما «سایفر» را دیده باشید.

سایفر یک پرنده بدون سرنشین و عمود پرواز، ساخت شرکت «سیکورسکی» آمریکا است که با تکنولوژی بشری ساخته شده و افراد هوشمند غیرزمینی (در صورت وجود!) نقشی در طراحی و ساخت آن ندارند. هر شخصی که این پرنده آهنی را در آسمان ببیند بدون گمان فکر می‌کند که یک بشقاب پرنده فضایی را دیده و چه بسیار افرادی که، با گزارش دیدن بشقاب پرنده در محل های آزمایش سایفر، موجبات خنده مهندسان شرکت سیکورسکی را فراهم کردند.

این موجود شبه فضایی خصوصیات خاصی دارد. قطرش حدود ۹۹/۶ متر، مساحت ملخ اصلی ۴/۲ مترمربع و وزن بارگذاری شده ۱۱۴ کیلوگرم است. سایفر با توانی که موتور AR-801 برایش به وجود می‌آورد، می‌تواند تا ارتفاع هشت هزار متر پرواز کند. نیروی این موتور ۳۷ هزار وات است که می‌تواند سرعتی معادل ۱۴۴ کیلومتر در ساعت بگیرد.

سایفر به دلیل حجم کم سوخت، تنها سه ساعت در آسمان است و در این مدت باز هم به دلیل گنجایش سوختش ۵۸ کیلومتر پرواز می‌کند. سایفر مانند هلی کوپتر «کومانچی» از سیستم هدفگیری خودکار و سامانه هدایت الکتریک (fly-by-Wire) که محصول مشترک شرکت بوئینگ و سیکورسکی است بهره می‌برد.

توانایی نشستن روی سطوح با زوایه ۱۵ درجه و فراز و فرود آنی به طول ۱۲ فوت را دارد که قابلیتی منحصر به فرد است. بلند شدنش کاملاً عمودی است و از راه دور هم کنترل می‌شود. این پرنده بدون سرنشین است. پس نشست و برخاست و بازگشت آن به مبدأ به صورت خودکار است. تنها با فشردن یک دکمه بازگشت، سایفر در هر نقطه ای و مکانی که باشد به خانه خود برمی گردد.

طراحی سایفر به گونه ای است که هم برای مقاصد نظامی و هم غیرنظامی کاربرد دارد. در اولین آزمایش هایی که در سپتامبر سال ۱۹۹۷ در محل آموزش ارتش آمریکا در ویرجینیا انجام شد، این پرنده‏ی خارق العاده، بسیار هوشمند بود و در تست های پروازی‏اش توانست تمامی بمب های عمل نکرده در ایالت ایندینیا را پیدا کند و حتی به کمک مگنومترهایش تونل های زیرزمینی، لوله های زیرگذر و سازه های زیرسطحی را مشخص و ردگیری کند.

در منطقه آزمایش شهری واقع در ایالت جورجیا (Mout)، سایفر بر فراز خیابان‌ها به پرواز درآمد و از درون پنجره‌ها حتی تا طبقات دوم عکسبرداری کرد و توانست اهداف به اندازه یک آدم را شناسایی کند. در آزمایش سال ۱۹۹۶ در مدرسه پلیس ایالت آلاباما از فراز آدمک های مصنوعی (به عنوان آشوب طلب) از ارتفاع ۱۵۰ متری گاز اشک آور رها کرد. همچنین از سقف ساختمانی یک بسته ۵۰ کیلویی را برداشت و تا مقصدش (آشیانه اش) با خود حمل کرد.

طرح سکوی عملیاتی چند منظوره‏ی امنیتی ـ حفاظتی برای مقاصدی مثل کنترل، ترابری، نظامی و شناسایی محیط در اوایل سال ۱۹۹۲ شروع شده است. شرکت سیکورسکی مدل جدیدتری با نام «سایفر ۲» ملقب به اژدهای جنگنده ساخته است که می‌تواند ۲۰ کیلوگرم بار را به مدت دو ساعت حمل کند. وزن آن ۱۰۰ کیلوگرم و حداکثر سرعت آن ۲۳۰ کیلومتر در ساعت است. تنها تفاوت ظاهری آن با مدل قبلی بال های مجاور است. به هرحال شرکت سیکورسکی یک قرارداد ۴۶/۵ میلیون دلاری برای ساخت دو فروند پیش مدل و چهار ایستگاه زمینی با نیروی دریایی آمریکا منعقد کرد و به سرعت در فاصله کمی پس از انعقاد قرارداد اول، یک قرارداد دیگر به ارزش ۷۶/۳ میلیون دلار برای تولید ۱۵ فروند مدل استاندارد با نیروی دریایی بست.

یکی از عمده تفاوت های سایفر با دیگر محصولات شرکت سیکورسکی، صرفنظر از شکل عجیب آن، حذف ملخ دم آن است. چرخش ملخ باعث ایجاد گشتاوری در جهت چرخش می‌شود که توسط ملخ دم، نیرویی خلاف جهت برای خنثی کردن این گشتاور اعمال می‌شود. ولی در سایفر، ملخ پایین را، با سیستم عکس کننده انتقال نیرو به موتور حاصل می‌کند تا این گشتاور را خنثی کند. این موجود شگفت انگیز شاید برای شرکت های غربی پدیده ای جدید باشد ولی برای روس‌ها خیر!

از سال ۱۷۵۴ که میخاییل لوموتولف طرح خود را کشید تا سال ۱۹۴۷ که کاموف مدل Ka-8 خود را ساخت و حتی مدل های Ra-50 (کوسه سیاه) و غیره، همیشه ملخ هم محور، استفاده می‌شد و دم تنها برای پایداری عرضی بود. حال اگر هلی‏کوپترها دایره ای شکل باشند، دیگر به دم هم احتیاجی نیست و از این جا به Ka-137 می‌رسیم یعنی توپ پرنده روس‌ها که در سال ۱۹۹۸ ساخته شد. این توپ پرنده که برای کارهای تحقیقاتی، مراقبت از لوله های نفت و گاز، اکتشافات محیطی، کنترل ترافیک و عملیات ضد تروریست (مانند سایفر) طراحی شده بود، از یک موتور پیستونی آلمانی با توان ۴۸ کیلووات بهره می‌برد. قطر ملخ مرکزی آن ۳/۵ متر و ارتفاع ۸۸/۱ متر داشت. وزنش نسبت به سایفر بیشتر است (۲۸۰ کیلوگرم) و حداکثر سرعت ۱۷۵۴ کیلومتر در ساعت و برد ۵۳۰ کیلومتر و سقف پروازی پنج هزار متر دارد. از لحاظ عملکرد از سایفر بهتر است، ولی اندازه‏ی بزرگتری دارد.

 

 

نتیجه گیری

همیشه پاسخ من به آنهایی که قسم می‌خورند با چشمان خودشان بشقاب پرنده‌ای را دیده‌اند که در آسمان ظاهر شده و ناگهان پس از چند دقیقه ناپدید شده، این است که : چرا باید موجوداتی هوشمند و پیشرفته از نظر فناوری، این همه وقت و انرژی صرف کنند که به دیدن ما بیایند، اما پس از چند دقیقه بدون پیاده شدن و حتی معرفی خود اینجا را ترک کنند؟ آنها می‌توانند دست کم مدتی در مداری اطراف زمین بمانند، سپس اینجا را ترک کنند. در این مدت، بدون شک ما آنها را در رادارها ردیابی می‌کنیم. اما هیچ راداری هرگز بشقاب‌های پرنده را ردیابی نکرده، اگر چه برای این کار بسیار سعی شده است. سرانجام این که، هربار که ما نوری عجیب را می‌بینیم، دلیل بر این نیست که از شی‌ای ناشناخته و مسافرانی از اعماق فضا تابش شده است؛ در بسیاری موارد، علت دیدن بشقاب پرنده، فقط بازتاب نورخورشید از چاله‌های هوایی است که همه‌ی هوانوردان با آن آشنا هستند.

۰۵ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۲۶ ۰ نظر
مهرداد ساعی

مگه داریم، مگه میشه

۰۴ مرداد ۹۴ ، ۰۱:۱۵ ۰ نظر
مهرداد ساعی

روز اول مدرسه

۰۴ مرداد ۹۴ ، ۰۱:۱۰ ۴ نظر
مهرداد ساعی

سه گانه ی جامع ریاضی ششم تیزهوشان 1


مقدمه ی مولف


پروردگار بزرگ را سپاس گذارم که لطفش شامل حال بنده نیز گردید تا بتوانم گامی هر چند کوچک در عرصه آموزش ریاضی ویژه دانش آموزان تیزهوش و مستعد بردارم.

کتاب حاضر برگرفته از جزوه ی شخصی بنده می باشد که پیش تر مورد استفاده شاگردانم قرار می گرفت. اما ایجاد وبلاگ +{ ریاضی برای همه }+ باعث شد تا با بسیاری از دانش آموزان با استعداد آشنا شوم که متأسفانه از فضاهای آموزشی تخصصی فاصله داشتند. بر خود لازم دانستم تا آنچه را که یاد گرفته ام به ایشان نیز یاد دهم؛ که انجام این عمل را در نشر این کتاب یافتم.

ویژگی اصلی کتاب حاضر، ارائه مطالب و نکات با روش های نوین و آموزش آن به صورت گام به گام می باشد. به عبارتی می توان گفت این کتاب، کتابی کاملاً خودآموز بوده و دانش آموز با مطالعه ی آن، تمامی مطالب را به طور کامل یاد خواهد گرفت.

راه حل های این کتاب کاملاً منطقی و قابل فهم برای دانش آموز مقطع ششم بوده و از ارائه راه حل های توجیهی، مکانیکی، بدون دلیل و خلاصه شده پرهیز گردیده است. تلاش شده است حتی نکات و فرمول ها به زبانی که برای مخاطب دشوار نبوده، اثبات گردد تا بدون دلیل از فرمول ها استفاده نشود. اعتقاد دارم اگر دانش آموز بفهمد که چگونه فرمول ها بدست آمده است؛ در حل مسائل پیچیده که برای حل آنها از فرمول های رایج استفاده نمی شود؛ می تواند فرمول و الگویی جدید بسازد.

مسائل و تمرینات این مجموعه از میان سؤالات آزمون های ورودی، المپیاد ها و مسابقات داخلی و خارجی با وسواس ویژه ای انتخاب شده اند. بطوریکه سعی شده است به جای پر کردن کتاب با چند صد سؤال سطحی، با طرح مسئله هایی چالشی  و ارائه ی پاسخ هایی که حاوی جنبه های آموزشی می باشند؛ عمق مطالب هدف قرار گیرد.



 تقدیم به فرزانگان این سرزمین

    عاصف ساعی

۰۳ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۵۳ ۰ نظر
مهرداد ساعی

اگر ماه نباشد چه اتفاقی برای زمین می افتد؟

همان طور که میدانید، ماه به دور زمین میچرخد و طبق قانون نیوتن، دو جسم  زمین و ماه به علت جرمهای بالا روی  حرکت یکدیگر تاثیر می‌گذارند. در این مقاله می‌خواهیم به این فرضیه  رسیدگی کنیم که تا چه حد ماه روی زمین تاثیر دارد.

ماه همواره یکی از مهم‌ترین مولفه‌های سازنده در ایجاد شرایط مناسب برای تکامل حیات در زمین به شمار می‌رود، اما یافته‌های علمی اخیر نشان می‌دهد زمین آن قدرها هم که تصور می‌شده وابسته به وجود ماه نیست.

ژاک لاسکار، ستاره شناس فرانسوی در سال ۱۹۹۳ با انجام محاسبات پیچیده ریاضی به این نتیجه رسید که وجود گرانش ماه در ثابت نگه داشتن انحراف محوری زمین حیاتی است. انحراف محوری زمین در تعیین الگوی آب و هوایی نقش بسیار مهمی دارد و اگر دائم در حال تغییر باشد باعث بروز یک شرایط آب و هوایی بشدت متغیر می‌شود که تبعات زیست محیطی آن آرامش ساکنان زمین را مختل خواهد کرد


لاسکار معتقد است ما زمینی ها بسیار خوش اقبال هستیم که قمری به این بزرگی بالای سرمان در آسمان داریم. هیچ کدام از سیاره های سنگی منظومه شمسی از این موهبت برخوردار نیستند. مریخ یا همان سیاره سرخ دو ماه کوچک دارد که با نام های فوبوس و دِیموس شناخته می‌شوند. این‌ها در واقع سیارک‌هایی بوده‌اند که در مدار مریخ به دام افتاده و البته تأثیر چندانی روی مریخ ندارند. از این رو، انحراف محوری مریخ میلیون ها سال است که مرتباً تغییر می‌کند و حتی گاهی انحراف محور چرخشی آن به بزرگی حداقل ۴۵ درجه می‌رسد. اما این خوش اقبالی زمینی‌ها در داشتن یک ماه منحصر به فرد فقط حاصل یک اتفاق بود. ۴٫۵ میلیارد سال پیش، یک سیاره یا سیارک عظیم (تقریباً به اندازه مریخ) با زمین برخورد کرد و از خرده سنگ‌های حاصل از این انفجار مهیب، ماه شکل گرفت. بر اساس فرضیه زمین کمیاب، پیتر وارد و دونالد براونلی در کتابی با همین عنوان استدلال کردند که فقط در سیاره‌های بسیار معدودی همه چیز برای تکامل حیات مهیاست. حال یافته های اخیر حاکی از آن است که باید در تحلیل های پیشین شک کرد.

جک لیسوئر از مرکز تحقیقات آمِس ناسا، جیسن بارنز از دانشگاه آیداهو و جان چمبرز از موسسه علوم کارنِگی به اتفاق نشان دادند که اگر ماه نبود چه اتفاقی برای زمین می‌افتاد. پژوهشگران دریافتند در صورت نبود ماه فقط ده درجه به انحراف فعلی محور چرخشی زمین که ۲۳٫۵ درجه است، اضافه خواهد شد. پژوهشگران گفته‌اند که اگر زمین سریع تر می‌چرخید، مثلاً این که طول یک شبانه روز کمتر از ده ساعت می‌شد یا جهت چرخش زمین برعکس می‌شد، یعنی این که خورشید از مغرب طلوع و در مشرق غروب می‌کرد، آن وقت زمین می‌توانست از نیروی گرانشی سایر سیارات به ویژه مشتری استفاده کند و دیگر نیازی به ماه نداشت.

 زمین هر ۲۴ ساعت یک بار به دور خود می‌چرخد. بعد از اتفاقی که به شکل گیری ماه منجر شد، زمین هر چهار یا پنج ساعت یک بار به دور خود می‌چرخید. اما سرعت چرخش آن به علت وجود ماه به تدریج کم شد. سرعت چرخش زمین پیش از شکل گیری ماه هنوز مشخص نیست، اما گمان می‌رود که حرکت سریعی داشته و حتی گاهی جهت چرخش آن عوض می‌شده است. در زمان پیدایش زمین این برخورد اجرام سنگین بود که بر جهت چرخش آن اثر گذاشت


 پژوهشگران معتقدند که جهت چرخش بیشتر سیارات سنگی از غرب به شرق است، اما عده دیگری اظهار می‌کنند بعضی سیارات سنگی در هر دو جهت می‌چرخند و این یعنی تعداد سیاراتی که جهت چرخش آنها از شرق به غرب است کم نیست. پژوهشگران نتیجه گرفتند که حیات در سیارات سنگی به وجود ماه وابسته نیست. حتی در بعضی موارد وجود یک ماه بزرگ می تواند تبعات زیست محیطی فاجعه بار داشته باشد. یافته های اخیر موقعیت جدیدی را برای اختر زیست شناسان فراهم کرده تا در جستجوی سکونتگاه‌های فرازمینی به موقعیت‌های جدیدتری فکر کنند.

 

 

۰۳ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۳۰ ۰ نظر
مهرداد ساعی